به نام حق
نقطه شروع: دوره آموزشی وبلاگ نویسی در روز بسیار زیبای برفی برگزار شد.
چهارشنبه 22 دی ماه 1389 حداقل از این جهت که قصد کردم گامی نو در عرصه تبادلات الکترونیکی افکار و اندیشه هایم بردارم، روز موفقی در زندگیم به حساب می آید.
وقتی پای مبارک را داخل خیابان گذاشتم از دیدن منظره بکر برفی و صدای فشرده شدن برفها در زیر کفشهام خیلی هیجان زده شدم. برخلاف همیشه که دوست داشتم هر چه سریعتر سوار تاکسی بشم و زودتر به مقصد برسم، حالا از قدم زدن روی زمین سفیدپوش بیشتر لذت می بردم. زمانی که وارد اتوبان ... شدم تصور نمی کردم که هم مسیر استاد گرامی وبلاگ نویسی باشم. این را وقتی فهمیدم که روی صندلی سالن جلسه جلوس کردم و دستهامو به هم می سائیدم تا کمی از یخ زدگیشون رو با گرمای حاصل از سایش تعدیل کنم و آن موقع بود که مسئول محترم اعلام کرد: به دلیل بارش برف و ترافیک در اتوبان، استاد در ترافیک گیر افتاده و تازه عوارضی را رد کرده، بنابراین دیرتر خواهد رسید. در میان آن جمع فقط من می دانستم که استاد گرانقدر با چه مشکل زیبایی روبرو شده!!!
بهرحال دقایقی که تخمین زده بودم با شنیدن صحبتهای مسئول نازنین سپری شد و استاد رسید. کم و بیش اطلاعات مربوط به ایجاد و نحوه وبلاگ نویسی را به مدد اینترنت کسب کرده بودم اما جرأت پا گذاشتن به این دنیا را پیدا نکرده بودم اما به لطف آموزش استاد نکات دقیق تری را دریافتم و تردیدهایم نیز از بین رفت. حالا من عزمم را جزم کرده بودم تا به سفارش استاد گرامی نخست به خواندن سایر وبلاگها همت گمارم و بعد از کسب اطلاعات بیشتر از جامعه وبلاگ نویسان ایرانی و پارسی، خود نیز اقدام به ایجاد وبلاگ شخصی ام بنمایم.
اصل اول حضور در اجتماع وبلاگی، اصل رعایت در امانت و احترام به حقوق متقابل است. پس با احترام به «طنز نویس قدیمی» این شعر را که از وبلاگ ایشان برگرفته شده و به نظرم بسیار شیوا حق مطلب را ادا نموده ذکر می کنم:
چه خوش فرمود پیغمبر به انسان که فرصت را غنیــمت دان تو هر آن بدان قدر جوانــــــی را به عالــم که پیـرى مى رسـد از ره شتابان
بدان قـــدر سلامــــت را تو دائـــم مشو غــــــــافل ز امراض فــــــراوان
مده از کف تو قـــدر بى نیــــــــازى که فــــــــقر آید ترا گیـرد گریبــــــان
بدان قــدر فراغــــــــــت را دمــا دم که مى آید گرفتـــــــارى پس از آن
بدان قــدر حیــات و زندگــــــــــانى که مـــــرگ آید ترا از تن برد جـــان